بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

حجاب

قشنگ ترین متنی هست که تا حالا در مورد حجاب خوندم
یه کم‌زیاده ولی ارزش خوندن رو ‌داره خودم که خیلی عشق کردم با این متن...
 
ادامه مطلب ...

خدایا دعا نمیکنم

خدایا دعا نمیکنم که دیدار روی مهدی نصیب من بفرما چرا که شمر هم امام زمان خود را دید

دعا میکنم معرفت امام زمانم را به من عطا فرما که ندیده هم مطیع و عاشقش باشم

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی

ای فریاد رس!



ای فریاد رس!
کجاست مردی که ویرانه ها را برکشد،
ستمها را بشوید،
دست ضعیفان را بفشارد،
جاده ها را بکوبد؟
کجاست آنکه پایه های ستم را در هم می شکند؟
مرد غریبی که دوستان خدا را
از گوشه ی تنهایی و غربت
به بلندای خلافت بر زمین برساند
و دشمنان خدا را
به قعر ذلّت افکند؟
(فرازی از دعای زیبای ندبه)

این راه شهید داده است ؟!!

 -یه عده مردهای 17 و18 ساله تو قالب 14 تا گروه 14 نفره هم پیمان شدند که هجرت کنند ازخود و جهاد کنند برای خدا , خودسازی کنند و خدمت رسانی
یه مسجد , یه مدرسه , یه مرکز فرهنگی با چندتا حمام و...
-
گروه سازندگی سوم داشت مهیّای رفتن می شد که یه مرد 17 ساله پس از دیدار با ستاره های شهر , وداع سختی کرد با مادرش و جهاد جانانه ای آغاز کرد، در جبهه ی سازندگی پشت کوه
-
مرد 17 ساله بد جوری گُر گرفته بود , روز آخر کار موقع بازدید از منطقه پای رفیقش لغزید لب آب , افتاد ...  مرد 17 ساله رفت نجاتش بده دیگه برنگشت .
14
روز رفقاش گشتن وگشتن , زیر و رو کردند اون رودخونه ی خروشان رو , پیدا نشد
 ,
غواص اومد , هلی کوپتر اومد , گروه تجسس اومد , پیدا نشد
 ,
روز چهاردهم خودش خیلی آروم , اومد کنار آب آروم آروم
 
شده بود اون مرد 17 ساله ی گُر گرفته
-
با چهارتا مدال افتخار 
                                 
" هجرت”  
  "                                             
جهاد
  "                                                         
ایثار
  "                                                                    
شهادت

قوطی خالی کمپوت


قوطی خالی کمپوت

کمپوت شهدا برادر رزمنده سلام ، من یک دانش آموز دبستانی هستم . خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم .با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم...

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

نامه نوشته بود :

" برادر رزمنده سلام ، من یک دانش آموز دبستانی هستم . خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم .
با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم . قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم ، اما قیمت آنها خیلی گران بود ، حتی کمپوت گلابی که قیمتش 25 تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم .
آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست . در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم برداشتم و چند بار با دقت ان را شستم تا تمیز تمیز شد . حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم ، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تا من هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمکی کنم."

بچه ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت می گرفتند ، آب خوردنی که همراهش ریختن چند قطره اشک بود..

گفتگو با خدا



♥•٠·
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم
خدا گفت: پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم: اگر وقت داشته باشید
خدا لبخند زد
وقت من ابدی است
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند؟

خدا پاسخ داد:
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند
عجله دارند که زود بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند
این که سلامتی شان را صرف بدست آوردن پول می کنند
و بعد پولشان را صرف حفظ سلامتی می کنند
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر می کنند
زمان حال فراموششان می شود
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند نه در حال
این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگزنخواهند مرد
و آنچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکتماندیم
بعد پرسیدم
به عنوان خالق انسانها،میخواهید آنها چه درس هایی از زندگی را یاد بگیرند؟

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد:
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد
اما می توان محبوب دیگران شد
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد
یاد بگیذند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد
با بخشیدن بخشش یاد بگیرند
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند
اما بلد نیستن احساسشان را ابراز کنن یا نشان دهند
یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند
بلکه خودشان هم باید خودشان را ببخشند
و یاد بگیرند که من اینجا هستم
همیشه