بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

عشق تو

عشق تو بغض دلم را چه نکو ریخت که ریخت

آن هوای سر من با همه های و هو ریخت که ریخت

تـا بـه کـی مــا و خـمـاری وصـالــت، یـارا

خـُـم و پیمانه شکست، می زِ بو، ریخت که ریخت

سـُرخـی تـلـخ شـفـق چیـسـت؟ نگـارا، دریـاب

اشک خونین که از این دیده به رو، ریخت که ریخت

آن صـدایــی که تـــو هـر جـمـعـه شنیدی جـانــا

دلِ غــم دیـده ی مــا بــود، فرو ریخت که ریخت

ترس من از گذر جمعـه تـو دانـی کـه چـه بـود؟

گَـرد پـیـری که زمـان، بر سرِ مـو ریخت که ریخت

کـربـلا بـاز گـذشــت ، مـاه مـحرم طـی شــد

خــون عُـشاق تـو را، بـاز عـدو ریخت که ریخت

عـمـر از نیمـه گـذر کـرد شـدم شـُـهره شـهـر

حـاصـل عـمـر به جُـستیدن و جـو ریخت که ریخت

تـو بیا پای بر این چشـم بـِنه جان به فدای قدمت

غـَـرَضـــم دیــدن رویــت ، آبـــرو ریخت که ریخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد