بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.


آقایـِ غریبـِ من؛
غیبتـِ تو....دلیلش...."غفلــــــتِ من" است!
دردت به جانِ من مولا....
داری تاوانِ غفلت هایــِ مرا پس میدهی"...."
....چطور طلب کنم تو را که دل خون کردم؟
و تو چطور بی منت برای این "عاشقِ سر بارت" دعا می کنی؟
درد_دارد....بی تو تمام زندگیم:

زندگی با طعم نگاهِ شهید

زندگی با شهدادوستی میگفت گلستان شهدا که رفتی،
فکر کن!
مجسم کن که بالای هر مزار شهیدی ، خود آن شهید ایستاده و در چشمانت زل میزند!
میگفت دو هفته که این کار را کنی،
هفته سوم نتیجه اش را میبینی!...

   ادامه مطلب ...

جاهلیت مدرن+دانلود کتاب

جاهلیت مدرن در رویارویی با امام زمان (عج)  چه کسی فکرش را  می کرد، ساکنان زمین پس از هزار و دویست سال و به رغم همة تجربه‌ها و ادّعای مدنیّت و آگاهی، نه تنها حامل و مبلّغ جملة صفات مذموم عصر جاهلی باشند، بلکه پا را فراتر نهاده و گوی سبقت را از آنان بربایند؟  میان زنده به گور کردن نوزادان بی‌گناه و سقط میلیون‌ها جنین که هر یک استعداد تبدیل شدن به میلیون‌ها زن و مرد بالغ و مستعدّ در عرصة زمین را دارند، چه تفاوت است؟

دانلود در ادامه

ادامه مطلب ...

صحیفه مهدیه

  کتاب 'صحیفه مهدیه' نوشته سیّدمرتضی مجتهدی مجموعه ای است از نمازها و ادعیه و زیارت هایی که از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه به دست ما رسیده و یا در مورد حضرت بقیه الله(ع) نقل شده است.


 معرفی کتاب

عشق تو

عشق تو بغض دلم را چه نکو ریخت که ریخت

آن هوای سر من با همه های و هو ریخت که ریخت

تـا بـه کـی مــا و خـمـاری وصـالــت، یـارا

خـُـم و پیمانه شکست، می زِ بو، ریخت که ریخت

سـُرخـی تـلـخ شـفـق چیـسـت؟ نگـارا، دریـاب

اشک خونین که از این دیده به رو، ریخت که ریخت

آن صـدایــی که تـــو هـر جـمـعـه شنیدی جـانــا

دلِ غــم دیـده ی مــا بــود، فرو ریخت که ریخت

ترس من از گذر جمعـه تـو دانـی کـه چـه بـود؟

گَـرد پـیـری که زمـان، بر سرِ مـو ریخت که ریخت

کـربـلا بـاز گـذشــت ، مـاه مـحرم طـی شــد

خــون عُـشاق تـو را، بـاز عـدو ریخت که ریخت

عـمـر از نیمـه گـذر کـرد شـدم شـُـهره شـهـر

حـاصـل عـمـر به جُـستیدن و جـو ریخت که ریخت

تـو بیا پای بر این چشـم بـِنه جان به فدای قدمت

غـَـرَضـــم دیــدن رویــت ، آبـــرو ریخت که ریخت

مسلم آخرالزمان



زمان های قدیم توی یکی از محله ها چند تا بچه شر و شور بودن که با تیر کمون سنگی می زدن لامپ های محله رو می شکستند و هر بار شهرداری میومد و لامپ های جدید می گذاشت.
اما بعد مدتی شهرداری دیگه لامپ نگذاشت و محله تاریک تاریک شد. مردم جمع شدن و کلی نامه نوشتن و خواهش و التماس کردن تا شهرداری دوباره براشون لامپ بگذاره. شهرداری هم فقط یک دونه لامپ برای اون محله گذاشت و گفت اگه ازین لامپ خوب محافظت کردین بقیه لامپ ها رو هم میگذاریم.

چندین هزار سال قبل مردم یه جایی به اسم کوفه برای امام زمانشون که روشنگر راه زندگیشون بود نامه نوشتن و از امام حسین (ع) خواستن به اون شهر بیان تا اون ها از فیض حضور حضرت بهره مند بشن.

امام حسین (ع) برای اینکه ببینه واقعاً دعوت اون ها درست هست یا خیر و از اوضاع کوفه با خبر بشن، مسلم بن عقیل رو به عنوان نماینده به شهر کوفه فرستادن. ابتدا مردم زیادی با مسلم بیعت کردند اما وقتی پای مادیات و دنیا باز شد همشون عقب کشیدن و مسلم رو تنها گذاشتند.

حالا بعد هزار چندسال که مردم توی تاریکی بودن، کلی پیش درگاه خدا گریه و التماس و دعا کردن تا خدا یه چراغ هدایتشون و امام زمانشون براشون بفرسته.اما بجای امام زمان یه چراغ مثل مسلم فرستادن به اسم سید علی خامنه ای. گفتن ببینین اگه از این چراغ محافظت کردین و قدر دونستین که امام زمان رو می فرستیم اما اگه بخواین مثل مردم کوفه پشت مسلم رو خالی کنین از امام زمان خبری نیست.

حالا یه عده فریب ابن زیاد و گوساله سامری اون رو خوردن و بخاطر منافع مادی خودشون نامه جام زهر می نویسن یا میان توخیابون شعار میدن و فتنه درست می کنن تا به نوعی پشت این مسلم روهم خالی کنن. آهای باتو هستم توکه ادعای امام زمانی بودنت میشه، چقدر میتونی قدر مسلم امام زمانت رو بدونی؟

پ,ن : حالا فهمیدین چرا ظهور اینقدر طول کشیده؟ پس با مسلم بیعت محکمی ببندیم...