بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

موافقی ؟


مرگ بر اسرائیل (فارسی)



الموت لإسرائیل (عربی)

 
ادامه مطلب ...

خاطراتی از مصطفای شهید


ما مصطفی را با حاج‌آقا خوش‌وقت آشنا کردیم، ولی خودش شده بود پایه مجلس حاج‌آقا.
یک جلسه که دور حاج‌آقا جمع شده بودیم، مصطفی پرسید «حاج‌آقا، یه ذکر بده شهید شیم.»
حاج‌آقا گفت «شما اول کارتون رو تموم کنید، بیاید به‌تون می‌گم چی‌کار کنید که شهید شید.»

نمی‌دانم، شاید همان جمله‌ای که حاج‌آقا گفت ذکر شهادت بود. حتما مصطفی کارش را تمام کرده بود.

السلام علیک یا ابا عبدالله

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام، خواب دیدم خسته

 و افسرده ام

روی من خروارها از خاک بود، وای قبرم چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت، قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

بالش زیر سرم از سنگ بود،غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

هر که آمد پیش حرفی راند و رفت، سوره ی حمدی برایم خواند و
 رفت 
ادامه مطلب ...

واقعا ستودنیست


[ کنارخیابان شریعتی تهران چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند!!..]

که روحانی جوانی برای کمک به دخترک،به سمت آنان می رود

شیشه نوشابه ای را خرد می کنند و چشم راست فرزاد را می درند

.پزشک می گوید چشم او تخلیه می شود

روحانی می گوید" الحمدلله به قیمت یک چشم ناموس مردم را نجات دهم

انسانیتی که ورای لباس است واقعا ستودنیست

«قتل الله قوما قتلوک...»

طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...

یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.

خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.
.
.
.
امام حسین علیه السلام وقتی بر بالین حضرت علی اکبر علیه السلام رسید، که جان باخته بود. صورت بر چهره خونین او نهاد و دشمن را نفرین کرد:
«قتل الله قوما قتلوک...»