بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

بهار ولایت

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.

به احترام سادات

آمدم چادر فرماندهی گروهان برادر تورجی نشسته بود جلو رفتم و سلام کردم طبق معمول به احترام سادات بلند شد .

گفتم :شرمنده محمد اقا !من با یکی از دوستان قرار دارم باید بروم مرخصی و تا عصر بر گردم.

بی مقدمه گفت :نه نمیشه !گفتم :من قرار دارم .اون آقا منتظر منه !

دوباره با جدیت گفت:همین که شنیدی .

کمی نگاهش کردم با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود.

عصبانی شدم .از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم :شکایت شما رو به مادرم می کنم !

هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بود م .دوید دنبال من .پای  برهنه دستم گرفت و گفت :این چی بود گفتی ؟!

به صورتش نگاه کردم .خیس از اشک بود .بعد ادامه داد :این برگه مرخصی .سفید امضا کردم .هر چقدر دوست داری بنویس !اما حرفت رو پس بگیر !

گفتم :به خدا شوخی کردم اصلا منظوری نداشتم .خودم هم بغض کرده بودم .فکر نمی کردم اینگونه باشد .

یک سال از آن ماجرا گذشت .

چند ساعت قبل از شهادتش بود .مرا دید باز یاد آن خاطره تلخ را برای من زنده کرد و پرسید :راستی اون حرفت را پس گرفتی ؟!

گفتم :به خدا غط کردم من به کسی شکایت نکردم اصلا غلط می کنم چنین کاری انجام بدهم.

برداشتی از کتاب یا زهرا شهید تورجی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد